بيمارستان نجميه
بيمارستان نجميه
مقدمه
در طول تاريخ همواره شماري از مردان و زنان خيرانديش متمکن و فرهيختهي ايراني به تأسيس مراکز بهداشتي خرد و کلاني در گوشه و کنار اين مرز و بوم دست زدهاند بيآنکه چشمداشتي به حمايتهاي مالي اشخاص حقيقي يا حقوقي داشته يا خيال برداشت از کشتهي خود را در خاطر پرورده باشند.
بيمارستان نجميهي تهران، اثري هفتاد ساله از اين دست اقدام خداپسندانه است که بانويي خير آن را بنا نهاد. او حاجيه ملکتاج خانم فيروز، ملقب به نجمالسلطنه، فرزند شاهزاده فيروز ميرزا نصرتالدوله و همايون سلطان خانم ملقب به شاهزاده خانم، واقف مسجد - مدرسهي شاهزاده خانم، مادر دکتر محمد مصدق از نوادگان فتحعلي شاه است که در خرداد 1305 و نزديک به شش سال پيش از درگذشتش، مريضخانهاي در جنب خيابان يوسفآباد - کمي پايينتر از تقاطع خيابانهاي حافظ و جمهوري اسلامي ساخت و در آبان 1307 ه.ش / 1347 ه.ق مطابق وقفنامهي اول، آن را با نام مريضخانهي نجميه بر عموم بيماران مملکت وقف کرد؛ و طبق همين سند املاکي را در داخل و خارج شهر براي مصارف اين مرکز و بيماران ضميمه کرد و توليت و نظارت آن را به خود و خانوادهاش واگذارد. گفتني است که دکتر مصدق هم در سند ياد شده، سهم خود را در بلوک غار، چون مادرش وقف نمود.
در مهر 1309، دگربار، نجمالسلطنه موقوفاتي را بر بيماران اين مرکز و امور ديگر تخصيص داد که رونوشتي از آن در حاشيهي سمت راست وقفنامهي اول آمده است.
پس از مرگ باني بيمارستان، در دي 1311، فرزندش دکتر مصدق عهدهدار توليت آن گرديد. بلافاصله با تلاش و مراقبتي دقيق و با همکاري نمايندهاش محمد شرافتيان به سر و سامان دادن امور موقوفه و موقوفات و تهيهي صورت حسابها و پاسخ به ادارهي کل اوقاف پرداخت. از اين دوره، شش دفترچه، مربوط به سالهاي 1330 - 1311 ه.ش، در پروندهي بايگاني راکد سازمان اوقاف وجود دارد.
اين دفاتر به ابعاد 5 ر 22 ضربدر 30 سانتيمتر مربع هستند و از 10 تا 18 صفحه تشکيل يافتهاند و مجلد به جلدهاي
مقوايياند که در وسط محل تاخوردگي با نخ بسته شدهاند. تمامي اين دفاتر، مقدمهي امضا شدهي دکتر مصدق را داراست و به دنبال آن؛ در صفحههاي مقابل هم دخل و خرجها ثبت شده است. صفحهي اول مشتمل بر صورت ريز عايدات قريه، مستغلات، بيمارستان، عمارات، گاراژ و دکاکين است و در پايان همان صفحه، جمع عوايدشان ديده ميشود. در صفحهي دوم نيز صورت ريز مخارج يکايک اماکن مذکور در سنوات مورد بررسي - از دو تا چهار سال - و جمع مخارج همان صفحه به چشم ميخورد، و بالأخره در آخرين صفحه، خلاصهي عوايد و مخارج موقوفات بر جمع کل هر يک تنظيم و ارائه شده که به منظور بررسي و تأييد ادارهي کل اوقاف، در هر نوبت بدان اداره تقديم ميشده است.
نمونهي چنين دفاتر حساب موقوفاتي را آن هم با اين نظم و ريزپردازي، به ندرت در ميان اسناد بايگاني سازمان اوقاف ميتوان يافت و اين خود حاکي از نظم و وسواس متولي آن در انجام امور موقوفه و پشتوانههاي مالي آن است.
در اينجا گزارش مشروح دکتر محمد مصدق را که به امضاي خود ايشان است و در مقدمهي نخستين صورت حساب (سالهاي 1313 - 1311 ه.ش) آمده و متضمن تاريخچهي بيمارستان و موقوفاتش نيز است ميآوريم.
وزارت معارف و اوقاف - ادارهي اوقاف
تاريخ بناي مريض خانه و موقوفات آن
1. شش دانگ يک باب مريضخانه به انضمام حياط، آشپزخانه و رختشوي خانه و حياط خلوت و حياط بزرگ و کاروانسرا و قهوهخانه و گاراژ به مساحت 7000 ذرع مضروب، واقع در خيابان مولوي، ناحيهي 3 [ي] حسنآباد تهران، پلاک نمرهي 1829 تا 1832، نمرهي ورقه مالکيت 1332، تاريخ صدور ورقه 5 آبان 1311، نمرهي ملک 1329 مکه در صفحهي 121 دفتر املاک به ثبت رسيد (1)
2. سيزده باب دکاکين واقعه در بازار صندوقدار، جنب گلوبندک تهران که موقع توسعهي خيابان جليلآباد و جباخانه از بين رفته و مؤسسهي بلديه براي جبران خسارات موقوفه مبلغ 25661 ريال بر طبق مراسلهي نمرهي 4004 مورخهي 28 / 3 / 1313، خطاب به اين جانب به مرحومهي واقفه تأديه نموده که آن مرحومه هم معادل 36590 ريال توسط استاد علي و استاد رضا معمار(2) براي ساختن دو اطاق و يک راهرو [ص 1] و زيرزمين در خود مريضخانه به جهت مرضاي خصوصي و يک حمام و دو اطاق و يک راهرو در حياط بزرگ جنب مريضخانه که اجاره داده ميشود مصرف نمودهاند. بعد از فوت مرحومه ملکتاج خانم فيروز، مؤسسهي بلديه براي جبران بقيهي خسارت وارده به موجب قبالهي نمرهي 2392، مورخ دوم آبان 1312، صادر از دفتر اسناد رسمي نمرهي 52 تهران مساحت 36 گز 10 / 4 زمين واقع در خيابان جباخانه به اين جانب انتقال داد که اين جانب هم در تاريخ 20 آبان همان سنه، بر طبق وقفنامهي تنظيم شده در همان دفتر تحت نمرهي 2469، اراضي مزبور را وقف مريضخانه نمودهام که از موقوفات مريضخانه،محلي که تاکنون به ثبت نرسيده فقط همين قطعه زمين است که چون کافي از براي ساختن بنايي که مناسب ساير ابنيهي واقع در خيابان
جباخانه باشد نيست به اميد خريداري مقداري زمين از مالک مجاور و لجاجت مشاراليه در نفروختن، تاکنون از اين قطعه زمين چيزي عايد مريضخانه نشده و بديهي است که پس از يأس کامل از معامله، هم زمين را بايد ثبت نمود و هم بنايي که در خور اين مساحت است احداث کرد.
به طور خلاصه از 13 باب دکاکين موقوفهي مرقومه در وقفنامه، فعلا مريضخانه 36 گز 10 / 4 زمين در خيابان جباخانه بيشتر مالک نيست.
3. شش دانگ هر يک از 12 باب دکاکين به انضمام شش دانگ يک باب کاروانسرا معروف به سراي روغنيها و يک باب انبار متصل به يکديگر واقع در ناحيهي 8 بازار محمديه، پلاک 5338 تا 5351، نمرهي ورقهي مالکيت 13066، تاريخ صدور ورقه 14 مهرماه 1311، نمرهي ملک 1060 که در صفحهي 17 دفتر املاک به ثبت رسيده [است].
4. شش دانگ قريتين عباسآباد و رستمآباد به انضمام يک قطعه زمين به مساحت 135 جريب اراضي پلائين متصلات به يکديگر، واقع در بلوک غار، پلاک نمرهي 69 و 103 که در تاريخ 26 تيرماه 1313 در کارتن 7 دوسيهي 69 صفحهي 493 دفتر املاک، تحت نمرهي 87 مرقوم شده است.
مرحوم ملکتاج خانم فيروز در تاريخ 21 مهرماه 1309 در حاشيهي وقفنامهي 5 آبان 1307 املاک ديگري هم وقف نمودهاند که در ذيل شرح داده ميشود:
5. هشت باب دکان (3) و يک نيمبابي به اضافهي يک باب خانهي واقع در ناحيهي 4 سنگلج، گذر ارباب، محلهي قورخانهي کهنه، پلاک نمرهي 4468 تا 4470 که در اول آبان 1311 در صفحهي 349 دفتر املاک، تحت نمرهي 1858 ثبت شده و همچنين
پلاک 4692 تا 4698، [در] صفحهي 485 دفتر املاک، تحت نمرهي 3812 مورخ 30 فروردين 1314 به ثبت رسيده [است].
6. شش دانگ يک باب عمارت پلاک نمرهي 5800 واقعه در ناحيهي 4 سنگلج تهران خيابان شاهپور گذر وزير دفتر، کوچهي حمام ضرغام نمرهي ورقهي مالکيت 4050 مورخ 22 / 9 / 1312 که در صفحهي 357 دفتر املاک نمرهي 1860 وارد شده است [ص 2]
7. شش دانگ يک باب عمارت پلاک نمرهي 6207 واقع در ناحيهي 9 پشت باغ آصفالدوله که در تاريخ 23 آبان 1311، در صفحهي 449 دفتر املاک، به نمرهي 1418 ثبت شده [است].
مقررات وقف نامه
اول، عشر عايدات براي تعمير عمده و اساسي که به طور فوقالعاده رخ ميدهد در بانکي ذخيره ميشود که در موقع لزوم، املاک موقوفه تعمير شود و از بين نرود که چون املاک موقوفه خراب و غالبا مجاورين از خرابي آنها به محاکم صلحيه شکايت ميکردند و ذخيره نمودن وجه، مستلزم اين بود که هم خرابيها زيادتر شود و هم از عوايد موقوفه مبلغي به مصرف محاکم برسد. گذشته از اينکه وجهي در بانک ذخيره نشد، مبلغي هم به طوري که از خلاصهي محاسبات معلوم ميشود اضافه بر عوايد، صرف تعميرات شده که اکنون هيچ قسمتي از املاک موقوفه نيست که محتاج به تعمير باشد.
دوم، از بقيهي عايدات دو عشر براي حقالتوليه و همچنين مخارج لازمه به تعميرات خود موقوفه و ماليات و عوارضات آن و تعميرات ابنيهي مريضخانه از قبيل رنگ و روغن آهنها و غيره بايد موضوع شده و بقيه هر چه هست به مصارف مرضاي مريضخانه و لوازم آنها برسد.
سوم، از عوايد مستغلات واقع در محلهي قورخانهي کهنه، در سال، بيست تومان به مصرف روشنايي مقبرهي مرحومه حاجيه شاهزاده خانم والدهي واقفه در نجف اشرف برسد (4)چهارم، از عوايد دو باب قهوهخانهي واقع در ناحيهي 4 سنگلج و خيابان ماشين، در سال، پانزده تومان به امام جماعت مسجد مرحومه حاجيه شاهزاده خانم، واقع در خيابان شاهپور، گذر وزير دفتر پرداخته شده که در مسجد مزبور صرف تعزيهداري حضرت خامس آلعبا و ائمهي هدي - سلام الله عليهم اجمعين - بشود.
افتتاح مريض خانه
در تاريخ 10 دي ماه 1311، يعني دو ماه بعد
از قرارداد با آقاي دکتر معاون، مرحومه ملکتاج خانم فيروز به رحمت ايزدي پيوستند و امر توليت به اين جانب محول گرديد و با اينکه وجوه کافي جمعآوري نشده، تعميرات لازمه به عمل آمده و از 23 ارديبهشت 1312 که چهار ماه و نيم بعد از فوت آن مرحومه است، مجددا مريضخانه از مرضاي شبانهروزي و غير دائم پذيرايي نموده و حساب عوايد مخارج موقوفات و مريضخانه از زمان تصدي اين جانب به قراري است که شرح داده ميشود. [ص 3]
در گزارش صورت حساب سالهاي 1315 - 1314 ه.ش آمده است:
... در طرز جريان موقوفات چيزي رخ نداده [است]. در سال 1315 بنايي احداث و اجاره داده شد و يک دانگ و نيم از قريهي مال مير - و بلوک سرابند عراق [اراک] وقف بر مريضخانه نمودم...
اما ديري نميگذرد که دکتر مصدق درخواست مبادلهي آن را با سه باب مغازه در تهران، به ادارهي اوقاف ميدهد. در اين نامه خطاب به وزارت فرهنگ آمده است که چون نظارت و رسيدگي به مال مير، به سبب مسافت، وقتگير و مشکل است و درآمد قابل توجهي هم ندارد حاضر است آن را با ملکي ارزشمندتر که درآمدش نيز بيشتر است مبادله نمايد که مورد موافقت هم قرار ميگيرد.
گزارش سنوات 1317 - 1316 ه.ش که به عنوان مقدمه بر صورت حساب آن سالها نوشته شده است دي ماه 1318 که دلالت بر ارائهي آن صورتحساب به ادارهي اوقاف ميکند در ميان اسناد اين پرونده وجود دارد.
به هر حال، وي قسمتي از مقدمه را، بنا به اظهار خود، دوباره در مقدمهي گزارش سالهاي 1320 - 1318 ه.ش تکرار ميکند که در ادامه خواهيم آورد، اما در مورد صورتحساب سالهاي 1317 - 1316 ه.ش مکاتبهاي مربوط به سال 1318 ه.ش موجود است که جا دارد ارائه شود. اين مکاتبه، درخواست تقدير از خدمات دکتر محمد مصدق است که مسؤول رسيدگي به حسابهاي بيمارستان و موقوفات آن نوشته است. گفتني است دکتر مصدق چندي بعد، در تير 1319، از سوي شهرباني توقيف و تبعيد ميشود. ايشان در جايي از گزارشي، که بعد از نامه خواهد آمد، به اين موضوع اشاره کرده است.
در بخشي از نامهي مسؤول رسيدگي به حسابهاي بيمارستان نجميه (در سر برگ «وزارت فرهنگ»، خطاب به ادارهي کل اوقاف، به شمارهي 27723 مورخ 20 / 20 / 1318) آمده است:
پايگاه وزارت متبوع
محترما به عرض ميرساند در موقع بررسي به حسابي که جناب آقاي دکتر مصدق، متصدي موقوفات بيمارستان نجميه، به ادارهي اوقاف تسليم فرمودهاند و براي رسيدگي به ادارهي تحقيق ارسال شده معلوم گرديد که جناب معزياليه علاوه بر درآمد موقوفات مبالغي نيز از خود صرف بيمارستان ميفرمايند و در واقع امور موقوفاتي که تحت تصدي ايشان ميباشد به بهترين وجهي اداره ميشود. بنابراين چنانچه اجازه ميفرمايند نسبت به اقدام نوع پرورانهي ايشان که در راه بهداشت و انتظام موقوفات مربوط مبذول ميشود مورد تقدير قرار گيرد...
اما گزارش دورهي بعد (گزارش سنوات 1320 - 1318 ه.ش) يک تفاوت آشکار با گزارشات سنوات پيشين دارد که دکتر مصدق نيز در مقدمهي آن، دلايل اين تغيير را بيان و تشريح ميکند:
... از بابت مخارج اداري مطابق سنوات چيزي نوشته نشده و اين دفعهي اول است که بيمارستان در محاسبه طلبکار شده و علل آن به قراري است که ذيلا عرض ميشود:
... چون وفات مرحومه ملکتاج فيروز، باني بيمارستان، 1351 ه.ق تصادف نمود؛ به جاي مجلس تذکر ساليانه، به نظر رسيد که در رمضان 1352 به هر کس که به مطب بيمارستان مراجعه کند نسخه و دواي مجاني داده شود و تا رمضان 1358 (آبان 1317) مجرا و معمول گرديد... ولي از آن به بعد ظاهرا به دلايلي که در گزارش محاسبات سال 1316 و 1317 نوشته شده و ذيلا تکرار ميشود ولي معنا به واسطهي نظريات رئيس شهرباني وقت که با اجتماع مرضا در ماه رمضان موافقت نداشتند پذيرايي در ماه رمضان متروک شده و قرار شد که در تمام سال، روزهاي دوشنبه مطب بيمارستان، مراجعه کنندگان را مجانا معالجه کند و اين دو طريق هر يک معايبي داشت که لازم است عرض شود:
الف. معايب پذيرايي در ماه رمضان اين بود که عدهي مريض، زياد و پزشکان نميتوانستند با دقت رسيدگي نموده و به خوبي از عهده برآيند و چون بعد از رمضان، مطب داير نبود معالجهي بعضي از مرضا ناقص ميماند.
ب. پذيرايي روزهاي دوشنبه هم داراي اين نقص بود که اعتبار يک ماههي رمضان کافي نبود که در تمام سال به هر کس که مراجعه ميکرد، نسخه و دوا داده شود و عدهي زيادي از بيماران بدون اخذ نتيجه و مأيوسانه مراجعت مينمودند و چون اين ترتيب هم شايسته نبود، در اواسط سال 1319 که مصادف با توقيف اين جانب در زندان بيرجند است متروک گرديد و از آن به بعد فقط به کساني که ميتوانند دورهي نقاهت را در خانه بگذرانند دوا داده شده تا اينکه براي ساير مراجعه کنندگان، محل باز شده و استفادهي عموم محدود نشود بنابر آنچه عرض شد در اين محاسبه مبلغي از بابت قيمت بذر مزيد عايدات شده و به واسطهي نبودن مطب مجاني هم از مخارج کاسته شد... که به بانک ملي سپرده شده... البته نبايد تصور نمود که بيمارستان نجميه از اين کار خير و مساعدتي کمه به مرضاي غير شبانهروزي مينمود صرف نظر کند، نظر به کميابي دوا و گراني قيمت و اعتبار غير کافي اقدام در اين کار خير را به اولين وهله امکان محول ميکند...
دکتر مصدق در گزارش بعدي که مربوط به يک دورهي سه سال و چند ماهه (از 1321 تا 1324 ه.ش) و تأخير اين بار نه به سبب تبعيد بلکه به دليل نمايندگي در مجلس بوده، چنين نوشته است:
ادارهي کل اوقاف
بسيار متأسفم که به واسطهي گرفتاريهاي اين دو سال اخير در مجلس شوراي ملي نتوانستم حساب موقوفات و ادارهي بيمارستان نجميه را از اين زودتر تقديم کنم اکنون حساب سه سالهي 1321 و 1322 و 1323 و يک قسمت از مخارجي که در سال 1324 شده و چون بازرسان آن ادارهي محترم با مخارج سنوات قبل با هم تصديق کردهاند تنظيم شده و براي تصديق آن اداره ارسال مينمايم.
در موقوفات بيمارستان نجميه تغييراتي که محتاج به ذکر باشد داده نشده و کليه به حال خود باقي و مورد استفاده است...
از بابت مخارج اداري کماکان چيزي به خرج حساب بيمارستان نوشته نشده و آنها را اينجانب از خود پرداختهام با اين حال
05 / 310523 ريال طلب اين جانب است:
در گزارش بعد که مربوط به مقدمهي صورتحساب سه سالهي 1326 - 1324 ه.ش است، دکتر مصدق علاوه بر طلبکاري، به تهيهي مدارک از سوي نمايندهاش نيز اشاره ميکند و از اين روي مينويسد:
... در اين حساب کماکان از بابت مخارج اداري چيزي نوشته نشده و مخارج مزبور از حقالتوليهي اين جانب تأمين شده است.
اقلام اين حساب بر طبق مدارک و اسناد خرج نوشته شده و آقاي محمد شرافتيان نمايندهي اين جانب آنها را ارائه ميدهند...
آخرين دفترچه مربوط به دورهي وکالت مجدد وي از سوي مردم تهران در مجلس و سالهاي تلاش براي ملي کردن نفت و بالأخره زمان نخستوزيري اوست و براي يک دورهي چهار ساله تنظيم گشته، در قسمتي از مقدمهي آن ميخوانيم:
حساب چهار سالهي 1327 - 30 بيمارستان نجميه و موقوفات آن که تهيه شده و به واسطهي کثرت مشغله، اين جانب شخصا نتوانستم به آن رسيدگي کنم تقديم ميشود از بابت مخارج اداري کماکان چيزي در اين حساب منظور نشده و اين جانب از بابت حقالتوليهي خود پرداختهام. ساختمان
جديدي هم جنب بيمارستان شده که مالالاجارهي آن بر عوايد موقوفه اضافه شده است. آقاي محمد شرافتيان اسناد خرج اين حساب را ارائه خواهند نمود و به سمت نمايندگي اين جانب هرگونه توضيحاتي را که لازم باشد خواهند داد.
دکتر محمد مصدق از عصر روز 29 مرداد 1332 تا هفدهم شهريور 1335، در باشگاه افسران زنداني بود و سپس به سلطنتآباد منتقل شد. در 13 مرداد 1335، دورهي سه سالهي زندان در لشکر 2 زرهي قصر پايان يافت و تحت مراقبت مأموران سازمان امنيت به روستاي احمدآباد، تنها باغ کوچکي که براي او باقي مانده بود، منتقل شد و تا اواسط بهمن 1345 که براي ادامهي درمان و بستري شدن در بيمارستان به تهران آمد به مدت ده سال و پنج ماه در آن محل، همچنان زير نظر مأموران سازمان امنيت بود، تا آنکه سرانجام در سحرگاه چهارم اسفند همان سال در بيمارستان نجميه درگذشت.(5) پس از او نابرادرياش، ابوالحسن ديبا، عهدهدار تصدي توليت (7)، و سپس مهندس احمد مصدق اين مسؤوليت را پذيرفت توليت مهندس احمد مصدق اگر چه رسما بعد از ديبا شروع شده است، ليکن با توجه به نامههاي دکتر محمد مصدق نميتوان نقش اساسي او را در دورهي تبعيد پدرش، به عنوان چشم و گوش و زبان پدر، ناديده گرفت (8)
وقف نامهي 1
نکتهي قابل توجه ديگر، رعايت سنت سندنويسي اين دوره است که در متن چاپي نيز دست نخورده مانده است. به اين صورت که در بالاي سطر نخست، به ميزان 27 ضربدر 5 / 56 سانتيمتر مربع و در سمت راست، به ابعاد 18 ضربدر 45 سانتيمتر مربع فضاي خالي قرار داده شده است تا سجلات و توضيحات در آنجا نگاشته شود.
متن وقف نامهي 1
بنابراين در تاريخ تحرير اين ورقه، معزياليها حاجيه نجمالسلطنه در محضر شرع مطاع وقف / مؤبد شرعي و حبس مخلد اسلامي نمود، قربة الي الله، تمامي شش دانگ باغچهي محدود فوق و تمام ابنيهي قديمه و حديثهي آن را که ابنيهي قديمه عبارت است از يک کاروانسرا و يک قهوهخانه، و ابنيهي جديده عبارت / است از مريضخانهي مزبوره و آشپزخانه و رختشوي خانه و يک دستگاه عمارت بزرگ و يک باب حياط خلوت فوقالذکر که مساحت تمام آنها چنان که مرقوم شد هفت هزار ذرع مضروب است و مسمي / فرمود مريضخانهي مزبوره را به مريضخانهي نجميه بر کافه و عامهي مرضاي مملکت محروسهي ايران که در آنجا معالجه شوند. و نيز وقف مؤبد و حبس مخلد نمود حاجيه
نجمالسلطنه معزياليها، تمامي شش دانگ هر يک از / سيزده باب دکاکين ملکي اختصاصي متصرفي خود واقعات در بازار صندوقدار را که در جنب گذر گلوبندک تهران است و حدود اربعهي محيطه بر مجموع آنها جنوبا خانهي لسانالدوله است / که فعلا مشهدي مهدي چلويي در آن ساکن ميباشد و شمالا خيابان زير ارک موسوم به جبهخانه و غربا به دکاکين خانم حاجيه حضرت عليا، همشيرهي خود واقفهي معظمه، و شرقا به چهارراهي که جنوبا از پشت / تيمچهي وزير نظام به بازارچهي منوچهرخان ميرود و از طرف شمال به خيابان جبهخانه، سمت نقارهخانه، و از طرف شرق و غرب به دو طرف بازارچهي صندوقدار و مقابل آن به توابعها و لواحقها
به انضمام تمامي و / همگي کل شش دانگ هر يک از يک باب کاروانسرا و دوازده باب دکاکين جنب آن به اضافهي يک انبار پشت قصابي واقعات در قرب دروازهي قديمهي محمديهي تهران، ملکي اختصاصي متصرفي / خود که مجموع آنها از طرف شرق محدود به بازار محمديه است و از طرف غرب به خانهي خرابهي شيخ رزاز و از سمت شمال به کوچهي معروفه به کوچهي دهباشي و از طرف جنوب به دکان مرحوم حاج سيد / هاشم قندي و به بازارچهي شيرواني که به طرف ميدان محمديه ميرود و ملک عذرا خانم است، با کافهي ملحقات شرعيه و عرفيهي هر يک از آنها، من دونالاستثناء، بر مصرف مرضاي مريضخانهي / مزبوره و لوازم آنها و تعميرات مريضخانهي مزبوره و ابنيهي واقعه در آن. و مقرر داشت که متولي هر عصري عوايد و منافع تمام اين موقوفات را همه ماهه جمعآوري نموده، توماني يک قرآن آن را به بانک که متولي هر عصري عوايد و منافع تمام اين موقوفات را همه ماهه جمعآوري نموده، توماني يک قرآن آن را به بانک معتبري / بدهد که براي مصرف تعميرات عمدهي اساسي مريضخانهي مزبوره که به طور فوقالعاده رخ ميدهد محفوظ باشد که عندالحاجة هيچ معطلي براي تعميرات اساسي مزبوره نباشد و اين توماني يک قران به غير مصرف / تعميرات عمدهي مريضخانه نبايد به مصرف ديگر برسد. و از بقيهي مالالاجاره هم بدوا توماني دو عشر براي حقالتوليهي خود برداشت کرده و همچنين مخارج لازمهي تعميرات خود موقوفه و ماليات و عوارضات آن و / تعميرات عاديهي ابنيهي مريضخانه، از قبيل رنگ و روغن آهنها و غيره را موضوع نموده بقيه را هر قدر هست به مصارف مرضاي مريضخانه و لوازم آنها برساند.
و توليت تمام موقوفات را واقفه معزي / اليها با شخص شخيص خود قرار داد که مادامت حيا امورات مريضخانه و موقوفهي مزبوره را به کف کفايت خود اداره و انجام خواهد فرمود و بعد از خود با دکتر محمدخان مصدق / فرزند خود که از صلب مرحوم مبرور آقا ميرزا هدايتالله وزير دفتر - طاب ثراه - است، قرار داد. و بعد از او با ميرزا ابوالحسن خان ديبا ملقب به ثقةالدوله که از صلب مرحوم وکيلالملک طباطبايي / و فرزند ديگر خانم معزي اليهاست.
و نظارت را در هر يک از اين دو مرتبه توليت با زرينتاج خانم حاجيه شوکتالدوله، صبيهي خود که از صلب مرحوم وکيلالملک کرماني است و بعد از / او با ملوک خانم عشرتالدوله، صبيهي ديگر خود که همشيرهي ابويني حاجيه شوکتالدوله است. و بعد از او با خانم دفترالملوک که همشيرهي ابويني دکتر مصدق است و بعد از دو / متولي معزياليهما، امر توليت مفوض است با اولاد اکبر دکتر مصدق نسلا بعد نسل و در صورت انقراض و انقطاع با اکبر از اولاد آقا ميرزا ابوالحسن خان ديبا، ثقةالدوله، / نسلا بعد نسل. و نظارت هم بعد از نظار مرقومات با اکبر اولاد حاجيه شوکتالدوله نسلا بعد نسل و بعد از انقطاع اولاد او با اکبر اولاد عشرتالدوله، نسلا بعد نسل. و بعد از انقراض اولاد او با اکبر اولاد دفترالملوک است، نسلا بعد / نسل.
و توضيحا مرقوم ميشود که از امروز به بعد هر بنا و تعميري که خانم واقفه معزياليها در مريضخانهي مزبوره و ابنيهي / واقعه در آن مينمايند و به تصرف وقف ميدهند از بابت ثلث مال خود خرج ميکنند بنابراين توهم ملکيت و مملوکيت در آن راه ندارد و بيمورد است. و بعد از واقفهي معظمه هم متولي هر عصري هر / بنا و تعميري در آن بنمايد، اگر از عوايد موقوفات مزبوره باشد قهرا جزو وقف خواهد بود و اگر از مال خود بخواهد بنا و تعميري نمايد در صورتي که به عنوان وقفيت و جزئيت موقوفه باشد يعني به ترتيب / همين موقوفه، مصرفا و تولية و نظارتا وقف نمايند مجاز در چنين بنا و تعمير خواهند بود و الا حق ندارند که ديناري از مال خود به عنوان ملکيت خرج نمايند و به ملکيت گذارند و بايد خداي متعال - جل شأنه - را در هر حال / حاضر و ناظر دانند و برخلاف مقررات واقفه رفتار ننمايند.
و صيغهي موقوفات مزبوره جامعة للشرايط و الارکان ايجابا من الواقفه و قبولا من اهله، جاري؛ و قبض و اقباض به عمل آمد. و نيز قلمي ميشود که سابقا / شش دانگ قريهي پلاتين به انضمام شش دانگ از هر يک از مزرعتين رستمآباد و عباسآباد تابعهي قريهي پلائين بالمناصفه مشاعا مملوکهي خانم واقفه و همشيرهي معززهي ايشان، خانم حضرت عليا، بوده است. ثم معزياليها در / صدد تقسيم و افراز ملک مشترکهي مرقومهي خودشان برآمده و مطابق دو نقشه
نسختان مرتسمه به قلم ميرزا عبدالرزاق خان مهندس (9) مورخهي سوم شهر جماديالاخرهي 1325 کمه به طبق تقسيم مرتسم و مرقوم در دو نقشهي / مذکوره در محضر حضرت آقاي حاج ميرزا ابوالقاسم امام جمعهي سابق تهران، اجراي صيغهي شرعي به عمل آمده و تقسيم شده است که به مقتضاي تقسيم مذکور شش دانگ مزرعهي رستمآباد به انضمام شش دانگ قنات رستمآباد و شش دانگ طاحونهي رستمآباد / و شش دانگ مزرعهي عباسآباد و سه دانگ از قنات عباسآباد، به ضميمهي يک سنگ آب از قنات خود پلائين و به ضميمهي شش دانگ باغ اندرون با يک قطعه از باغ پلائين به انضمام يک صد و سي / و پنج جريب زمين از ملک پلائين از قرار شرح مشروح در دو نسخهي نقشه تخصيص به نواب واقفه يافته و معزياليها دو قطعه نيز در آن احداث نمودهاند و معلوم باشد که به مقتضاي معاملهي ديگري، قبلا خانم واقفه سدس / مشاع از کل مملوکات خود در محل مرقوم را به فرزند خودشان آقاي دکتر محمدخان مصدق انتقال داده بودند که رقبات مفروزهي فوقالذکر پنج سدس آن ملک عليه معزياليها «واقفه» و يک سدس آن ملک / آقاي دکتر مصدق معظم بوده و هست در حال تحرير خانم واقفهي معظمه نسبت به پنج سدس خودشان و آقاي دکتر مصدق نسبت به يک سدس خودشان تمامي و همگي شش دانگ هر يک از رستمآباد و قنات / و طاحونهي آن و شش دانگ مزرعهي عباسآباد به انضمام تمام باغ اندرون و به ضميمهي کل دو قلعهي جديدالاحداث و کل يک قطعه از باغ پلائين / و 135 جريب زمين به انضمام سه دانگ از قنات عباسآباد و يک سنگ آب از مجراي قنات پلائين و بالجمله آنچه را که مطابق دو نقشهي / مؤمي اليها، متعلق حق اختصاصي عليه واقفه و فرزند ايشان ميباشد، با کليهي حدود و حقوق مقرره در نقشهها بدون خروج شيئي از آن وقف مؤبد شرعي و حبس مخلد اسلامي نمودند، قربة الي الله و / طلبا لمرضاته. و مصرف و توليت و نظارت و باقي مقررات اين موقوفه تماما عينا و حرفا بحرف مطابق است با موقوفات فوقالذکر از دکاکين و کاروانسرا و باغچه به شرح محرر و مرقوم. و صيغهي وقف علي ما قرر في الشرع / جاري؛ و قبض و اقباض حاصل شد. فصار بحمدالله وقفا صحيحا شرعيا بحيث لايباع و لايورث و لايرهن و لايبدل (فمن بدله [بعد] ما سمعه فانما ائمه علي الذين يبدلونه) فعليهم لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعين. و کان ذالک / في تاريخ 12 جمادي الاول 1347، مطابق 5 آبان ماه 1307.
نجمالسلطنه. [امضا]، دکتر محمد مصدق. [امضا]
مهر بيضي نستعليق: (نجمالسلطنه)، مهر بيضي نستعليق: (مصدقالسلطنه)
سجلات بالاي سند
قد اعترفت العليه العاليه بما رقم و سطر في الورقة من الوقف و القبض و الاقباض و التولية / و النظارة حسب ما فصل فيها لدي في الثامن من شهر جماديالثانيه 1347. في عشرين نسخ. / محمد بن زينالعابدين الحسني الحسيني.
مهر بيضي نستعليق: (عبده سيد محمد بن زينالعابدين الحسني الحسيني 1335)(10)
2. بسم اله تعالي شأنه. /
قد وقع وقف الاعيان المرقومة / حسب ما سطر و رقم فيه لدي الاحقر محمدجواد / الطالقاني في هذا شهر جماديالاولي / من شهور 1347. /
مهر بيضي ثلث: (محمدجواد بن علي محمد 1337)
3. بسم الله الرحمن الرحيم. /
قد اعترفت العلية العاليه المتعاليه خانم نجمالسلطنه / - دامت عزتها و توفيقاتها - بتمام ما رقم فيه من الوقف / و القبض و الاقباض و التولية و النظارة علي ما رقم فيه / لدي في السادس عشر من شعبان المعظم 1347. / حاج سيد رضا فيروزآبادي (11)
وقف نامهي 2
وقفنامهاي است که به صورت سنتي در 1309 ه.ش تنظيم شده است. اصل آن در پرونده نيست، اما رونوشتي از آن در حاشيهي سمت راست وقفنامهي اول آمده است.
در اين سند، املاکي از ناحيهي 4 سنگلج بر بيماران مريضخانه و تعزيهداري حضرت سيدالشهدا (ع) و روشنايي مقبره مادرش شاهزاده خانم وقف و توليت و نظارت آن به وقفنامهي اول ارجاع شده است.
متن وقف نامهي 2
پس از آنکه حضرت عليه واقفهي معظمهي معزياليها متن (حاجيه نجمالسلطنه) رقبات مرقومهي متن را به شرحي که متنا مرقوم شده وقف نمود، در اين تاريخ نيز الطاف الهيه / شامل ايشان شده و موفق به صدقهي جاريهي ديگر گرديد و به موجب شرحي که در اين هامش مرقوم ميشود قربة الي الله و طلبا لمرضاته، وقف مؤبد و حبس مخلد اسلامي فرمود / تمامي شش دانگ بازارچهي ملکي متصرفي خود را که واقع است در ناحيهي چهار سنگلج محلهي قورخانهي کهنه در گذر معروف به گذر ارباب و مشتمل است بر يک باب قهوهخانه / و يک باب دکان کوچک عطاري و يک باب دکان قصابي و يک باب علافي و يک باب بقالي و يک دستگاه خبازي سنگکي و يک نيمبابي پارهدوزي / و دو باب دکان ديگر که مجموعا هشت باب دکان و يک نيمبابي است و حدود محيطه بر مجموع آنها از قرارذيل به انضمام شش دانگ / يک باب عمارت ملکي متصرفي خود، واقعه در جهت غرب بازارچهي مزبوره که حدود آن نيز از قرار ذيل است با کافهي توابع شرعيه و لواحق عرفيه:/
شمالا به عمارت پاشاخان و کوچهي خاص و شارع بازارچه و عمارت باقرخان
غربا به عمارت احمدبيک و شارع بازارچه و خانهي استاد رجب قمهساز
شرقا به عمارت پاشاخان و خانهي مشهدي عباس مرحوم
جنوبا به عمارت شاطر رجبعلي و ميرزا آقا و شارع بازارچه و خانهي مرحوم مشهدي عباس
هر يک از عرصه و اعيان و جدران و حيطان و طاق و بنيان و بالخصوص طاق بازارچهي و ممر و مدخل و مطرح الثلج و مصب ماءالمطر و ابواب / و اخشاب و دروب و تخته و ساير مايتعلق بها و يسنداليها مما سمي ام لم يسم و ذکر ام لم
يذکر من دونالاسثناء، بر مصرف مرضاي مريضخانهي نجميه که خود حضرت عليه / به شرح متن بنا و تأسيس فرموده و بر مصرف روشنايي مقبرهي مرحومه شاهزاده خانم، والدهي ماجدهي خود در نجف اشرف به اين نحو که همه ساله زمامداران موقوفهي / مزبوره يعني متوليان و نظار منصوص التولية و النظاره ذيلا منافع و عوايد حاصله از آنها را بعد از وضع مخارج لازمهي خود موقوفه از تعميرات ضروريه / و رفع ماليات مستغلاتي، بيست تومان آن را در هر سال تخصيص به مصرف روشنايي مقبرهي مرحومه شاهزاده خانم دهند و صرف در روشنايي / آنجا نمايند و بقيه را در مصارف مريضخانهي مرقومه متن صرف کنند.
و نيز واقعهي معظمه قربة الي الله و ابتغاء لمرضاته، وقف مؤبد و حبس مخلد فرمود، / شش دانگ يک باب عمارت ملکي متصرفي خود را که واقع است در ناحيه 4 سنگلج، کوچهي موثقالسلطنه در قرب کوچهي فيلم خانه به انضمام شش دانگ يک باب عمارت ديگر ملکي متصرفي خود، واقعه در خيابان ماشين تهران، کوچه قرقانيها، پشت خانههاي آصفالدوله که حدود هر يک از آنها از قرار / ذيل است با جميع توابع و لواحق شرعيه و عرفيه هر يک از عرصه و اعيان و جدران و حيطان و تحتاني و فوقاني و دروب و شبابيک و مجري / المياه
حدود عمارت سنگلج
شمالا به شارع عام
جنوبا به خانهي حسنآقا و سکينه
غربا به خانهي نايب حسين خان
شرقا به خانهي دکتر اسماعيلخان
حدود عمارت ديگر
شمالا به خانهي ميرزا حبيبالله عطار
جنوبا به عمارت آقا سيد جواد روضهخوان
غربا به خانهي زوجهي مرحوم آقا سيد عبدالرحيم
شرقا به عمارت آقا سيد جواد روضهخوان
و ممر و مدخل و حريم و منظر و کل ما يتعلق بهما و يضاف اليهما من دونالاستثناء، بر مصارف مرضاي مريضخانهي مزبوره و بر تعزيهداري سيدالشهداء در مسجد مرحومهي شاهزاده خانم، / والدهي ماجدهي خود که در گذر وزير دفتر است به اين ترتيب که متوليان و نظار فوقالاشعار هر ساله عوايد و منافع عمارتين را جمعآوري نموده بعد از وضع مخارج تعميرات / لازمهي آنها و ماليات مستغلاتي، سالي پانزده تومان به امام جماعت مسجد فوقالذکر بدهند که در مسجد و مدرسهي مرحومه شاهزاده خانم، / صرف تعزيهداري خامس آلعبا و ائمهي هدي - سلام الله عليهم اجمعين - نمايد به هر نحو و خصوصيتي که صلاح بداند و بقيه را هر قدر باشد به مصارف مقررهي مريضخانهي مزبوره برسانند به نحوي که در متن مرقوم شده [است].
و امر توليت و نظارت اين موقوفات هم با اشخاصي است که در متن مرقوم شده بدون تفاوت. و صيغه هر دو وقف جاري شد و قبض و اقباض و تسليم و تسلم به عمل آمد و رقبات فوقالذکر از ملکيت واقفهي معظمه خارج و داخل در موقوفات ايشان شد بحيث لايباع و لايورث و لايرهن. فمن بدله بعد ما سمعه فعليه / لعنةالله و الملائکة و الناس اجمعين. و کان ذالک في بيست و يکم مهرماه يک هزار و سيصد و نه 1309، مطابق بيستم شهر جماديالاولي يک هزار و سي صد و چهل و نه.
محل امضاي نجمالسلطنه، محل مهر نجمالسلطنه
سجل بالاي سند
وقع ما رقم في الهامش من الوقفين المرقومتين علي المصارف المسطوره و تفويض التولية و النظارة الي من فوضت اليه متنا حسب ما فصل لدي في الخامس والعشرين من الجمادي الاولي 1349.
حرره العبد احمد التفرشي (12)
محل مهر احمد التفرشي
وقف نامهي 3
دکتر محمد مصدق با اين سند سهامي از قريهي مال مير اراک را بر خواهر و خيرات مادرش و نيز بيمارستان نجميه وقف کرده و توليت و نظارت آن را به اولاد ذکورش واگذارده است.
متن وقف نامهي 3
ثبت کل اسناد املاک
ثبت اسناد و املاک تهران
صفحهي يک، مورخهي 8 / 6 / 15 [13]
سواد وقفنامه، نمرهي 7010
که به تقاضاي آقاي دکتر محمد مصدق داده ميشود.
دفتر اسناد رسمي نمرهي بيست و هشت حوزهي مرکز، واقف: جناب آقاي دکتر محمد مصدق، داراي نام و نشان نمرهي دو هزار و چهل و هفت از ناحيهي سه تهران، ساکن خيابان پهلوي، منزل شخصي، خلف / مرحوم آقا ميرزا هدايتالله وزير دفتر. موقوفه: تمامي يک دانگ و نيم مشاع ملک اختصاصي متصرفي واقف معظم از کل شش دانگ قريهي مال مير واقعه در بلوک سرابند عراق که از قراء معروفهي / آن بلوک و لاشتهارها في محلها مستغني از تحديد است با جميع ملحقات و متعلقات شرعيه و عرفيهي آن، قدر الحصة الشايعة از اراضي دائره و بائره و مجري المياه قنات و ابنيه و بيوتات / و حدائق و بساتين و ساير ما يتعلق بالقرية المزبوره، من دون استثناء شيء منها.
موقوف عليهم: خانم ملوک (عشرةالدولهي اسفندياري) صبيهي مرحوم مرتضي قليخان (وکيلالملک) داراي نام و نشان نمرهي بيست و / پنج هزار و شش صد و هفتاد و پنج از ناحيهي چهار تهران و آقاي جعفر دفتري، فرزند ايشان داراي نام و نشان نمرهي سيزده هزار و سي صد و نه از ناحيهي سه تهران، خلف مرحوم ميرزا علي خان موثق / السلطنه، ساکنان ناحيهي سه خيابان حاج شيخ هادي، کوچهي سالار محتشم و مصرف خيرات و مبرات مرحومه حاجيه نجمالسلطنه ملکتاج خانم فيروز، والدهي محترمهي واقف معظم و مرضاي / مجاني مريضخانهي نجميه واقعه در ناحيهي سه تهران که متولي هر عصر عوايد و منافع حاصله از موقوفهي مزبوره را هر ساله از قراري که ذيلا مرقوم ميشود به مصارف فوقالاشعار به خصوصيات آتيالذکر / رساند.
توليت موقوفهي مزبوره، مادام حيوة الواقف المعظم با خود ايشان است، مستقلا بدون نظارت احدي اعم از ادارهي اوقاف يا غير آن. و بعد از ايشان / توليت راجع است به آقاي احمد مصدق. و نظارت آن مفوض است به آقاي دکتر غلامحسين؛ دو فرزند ارجمند خود واقف معظم که ورقهي نام و نشان آنها به ترتيب اسمشان نمرهي / دو هزار و پنجاه و نمرهي دو هزار و پنجاه و يک از ناحيهي سه تهران و ساکن در منزل خود واقف معظم هستند و در صورت فوت هر يک از اين دو نفر، آن ديگري که حي است / داراي رتبهي توليت و نظارت است مستقلا. و در صورت فوت هر دو، توليت راجع است به اکبر اولاد احمد مصدق و نظارت به اکبر اولاد دکتر غلامحسين مصدق / اعم از اينکه اکبر اولاد هر يک از آنها ذکور باشد يا اناث. و در صورت انقراض اولاد و نسل يکي از آنها، توليت و نظارت با دو نفر اکبر اولاد آن ديگري اعم از ذکور يا اناث / خواهد بود، نسلا بعد نسل که يکي از آن دو نفر متولي و يکي ديگر ناظر خواهد بود يعني اکبر اول متولي و اکبر بعد از او ناظر و در صورت انقراض و انقطاع نسل هر دو و لا جعل الله / ذلک، توليت و نظارت راجع است به ادارهي اوقاف.
اما ترتيب مصارف از اين قرار است که مادامالحيوة خانم عشرت اسفندياري از عوايد موقوفهي مزبوره، هر ساله / ماهي پانصد ريال که ساليانه شش هزار ريال ميشود، حق ايشان است بايد مشاهرة به ايشان داده شود. و بعد از ايشان اين ماهي پانصد ريال حق آقاي جعفر دفتري است و مادام حيا بايد به او / داده شود و بقيهي عوايد موقوفهي مزبوره را خود آقاي دکتر محمد مصدق در زمان توليتش به مصرف خيرات و مبرات مرحومه حاجيه نجمالسلطنه خواهد رسانيد به هر کيفيتي که خود ايشان صلاح و مقتضي بدانند و بعد از فوت ايشان که امر [صفحهي دو] توليت راجع به آقاي احمد مصدق و نظارت به آقاي دکتر غلامحسين مصدق ميشود. و کذلک متولي و نظار بعدي باز ماهي پانصد
ريال خانم عشرت اسفندياري را مادامت حيا و بعد از ايشان ماهي / پانصد ريال جعفر دفتري را مادام حيا بايد از عوايد موقوفهي مزبوره بپردازند و بقيهي عوايد را به مصرف خيرات و مبرات مرحومه حاجيه نجمالسلطنه به مثل زمان حيات خود / آقاي دکتر محمد مصدق برسانند و پس از فوت خانم عشرت اسفندياري و جعفري دفتري بايد متولي و ناظر وقت کائنا من کمان من طبقات اولاد الواقف عوايد و منافع / موقوفهي مزبوره را بعد از وضع دو عشر از مجموع منافع تسليم ادارهي اوقاف نمايند که ادارهي مزبوره تسليم متولي مريضخانه نمايد که صرف مرضاي مجاني مريضخانهي مزبوره / شود و بديهي است که در صورتي که امر توليت راجع به ادارهي اوقاف ميشود بايد عوايد موقوفه را بعد از وضع مخارج لازمه عين موقوفه و دو عشر مزبور تسليم متولي مريضخانهي / نجميه نمايد که به مصرف مرضاي مريضخانهي مزبوره برسد.
و توضيحا مرقوم ميشود که دو عشر فوقالذکر، حقالتوليه والنظاره است بالسويه که متولي و ناظر بالمناصفه استفاده / کنند و اين دو عشر از عايدات غير خالص موضوع ميشود و بعد از وضع دو عشر مزبور عوارض و مخارج خود موقوفه و بعد از وضع عوارض و مخارج مزبورهي / مصارف فوقالاشعار انجام ميشود. و اما در زمان توليت خود واقف معظم اين دو عشر موضوع نميشود و خود ايشان حقالتوليه ندارند.
و صيغهي وقف جاري شد / و قبض و اقباض به عمل آمد و بعد از اين يک دانگ و نيم مزبور از قريهي مال مير مزبوره به وقفيت شناخته ميشود. وقفا صحيحا شرعيا بحيث لايباع و لايورث و لايرهن و لايوهب / و لايبدل. و من بدله بعد ما سمعه فانما ائمه علي الذين يبدلونه فعليه لعنةالله و الملائکة و الناس اجمعين ابدا الابدين.
و براي تعيين حقالثبت قيمت يک دانگ و نيم / مزبور مبلغ يک صد و بيست و پنج هزار ريال است و ثبت هم نشده است و از مدت اجارهي آن هم دو سال باقي است. به تاريخ هشتم شهريور ماه يک هزار و / سي صد و پانزده.
محل امضاي دکتر محمد مصدق؛ مهر: (مصدقالسلطنه)
1. با احراز هويت [....] تمام مراتب مسطوره در اين ورقه در نزد اين جانب واقع شد. به تاريخ / متن آسيد احمد التفرشي: مهر (آسيد احمد)
2. اين جانب محمد شرافتيان به موجب وکالت کتبي از طرف آقاي دکتر محمد مصدق مطابقت ثبت فوق را / با اصل سندي که در صفحهي 173، ذيل نمرهي 7227، دفتر 17، صاحب دفتر ثبت شده است / تصديق مينمايم. 8 / 6 / 15 [13]،
3. نمايندهي دفتر: علياکبر قاسمپور. سواد مطابق شدهي نمرهي 7010، دفتر 19 دفتر رسمي نمرهي 28 است./ نمايندهي دفتر: علياکبر قاسمپور [امضاء].
پي نوشت :
1- در موقع خرابي و توسعهي خيابان، مقداري از زمين و عمارت جنب مريضخانه جزو خيابان شد که مؤسسهي بلديه بر طبق مراسلهي نمرهي 4004 مورخ 28 / 3 / 1313 خطاب به اين جانب 30000 ريال به مرحومه واقفه داده که مشاراليها هم مبلغي به آن اضافه نموده، عمارت نصف خراب شده را اصلاح و هفت باب دکان در خيابان شاهپور، محلي که قهوهخانه و کاروانسرا بود، احداث نمودهاند.
2- استاد علي معمار ساکن خيابان خراسان، استادرضا معمار ساکن پاچنار.
3- در موقع تعمير خانه، چون حياط آن کوچک بود دو باب دکان پلاک نمرهي 4468 و 4469 که خالي از سکنه بود جزو حياط شده است.
4- چون معلوم نيست که در امور مقبرهي مزبور کي دخالت دارد، لذا براي صرف روشنايي آن تاکنون چيزي پرداخته نشده است.
5- نجاتي، غلامرضا، در کنار پدرم؛ مصدق (خاطرات دکتر غلامحسين مصدق)، تهران، مؤسسهي خدمات فرهنگي رسا، 1369 ه.ش، صص 153 ، 143 ، 137.
6- ابوالحسن ديبا، در زمان حيات دکتر مصدق با شيوهي توليت وي چندان موافق نبوده است و پاسخ دکتر مصدق به نامهي ديبا، در 24 مهر 1337، حاکي از اين امر است (رک: ترکمان، محمد، نامههاي دکتر مصدق، تهران، 1375 ه.ش، نشر هزاران، ج 1، صص 277 - 276).
در سال 1352، هيأت مديرهي بيمارستان، پس از مطالعاتي که براي چارهجويي در رفع بحران مالي بيمارستان به عمل آورد و تصميم گرفت دو قطعه زمين موقوفهي بيمارستان را در مجاورت روستاي يافتآباد و بهشت زهرا که مساحت آن قريب شش ميليون متر مربع بود، فروخته و قسمتهي از پول آن را صرف نوسازي بناها و خريد وسايل جديد بيمارستان کند. در همين اوان، به پيشنهاد سرتيپ دکتر ايادي، پزشک شاه، تصويبنامهاي صادر گرديد که به موجب آن، ميليونها متر اراضي مردم، از جمله موقوفات بيمارستان نجميه به عنوان اراضي مورد نياز ارتش به تصرف دولت درآمد. اين کار با تباني ابوالحسن ديبا که پس از دکتر مصدق متولي بيمارستان نجميه بود انجام گرفت (رک: نجاتي، غلامرضا، همان، صص 40 و 41).
8- ترکمان، محمد، همان، ج 1 و 2، به نامههاي دکتر محمد مصدق به مهندس احمد مصدق در اين رابطه رجوع کنيد.
9- سرتيپ مهندس عبدالرزاق بغايري (1332 -1248 ه.ش) فرزند ملا محمدحسن در سبزوار زاده شد. سپس به همراه پدر و مادرش، ابتدا به اصفهان و آنگاه در ده سالگي همراه آنان به تهران رفت. تا 13 سالگي به فراگيري قواعد زبان فارسي پرداخت و بعد قواعد زبان عربي را نزد پدر آموخت. در 1304 ه.ق به دارالفنون رفت و شش سالي را در شعب مختلف مهندسي مشغول تحصيل گرديد. سپس در 1316 ه.ق مدرسهي خود را در تهران تأسيس نمود، و در 1317 ه.ق در مدرسهي علوم سياسي به ادامهي تحصيل پرداخت. سپس در 1322 ه.ق، در 36 سالگي، دختر ميرزا محمد حسين فروغي، ذکاءالملک، را به همسري برگزيد. او از 1332 تا 1350 ه.ق، به امور تحديد و نقشهبرداري سرحدات کشور پرداخت. مرحوم سرتيپ بغايري از مرداه مذهبي و مهندسان طراز اول ايران به شمار ميرفت. (بامداد، مهدي، شرح حال رجال ايران، ج 6، تهران، زوار، ص 140).
10- محمد بن زين العابدين، از سادات خاتون آبادي اصفهان و نوه دختري دوست علي خان معير الممالک (نظام الدوله)، از شاگردان آخوند ملا محمد کاظم خراساني و از علماي مشروطه خواه در نجف بود. در اواخر 1316 ه.ق به تهران آمد و پس از به توپ بستن مجلس با ساير مشروطه طلبان و تجار تهران براي درخواست مجلس و ضديت با محمد علي ميرزا به سفارت عثماني پناهنده شد. پس از فتح تهران از سوي مشروطه خواهان، در 1327 ه.ق، به جاي برادرش حاج ميرزا ابوالقاسم امام جمعه، منصوب شد و تا هنگام مرگش (1326 ه.ش) در همين سمت باقي بود (بامداد، مهدي، همان، ج 3، صص 218-219).
11- حاج سيد رضا فيروزآبادي (1251-1344 ه.ش) فرزند هاشم، اهل فيروزآباد شهر ري، چهار دوره نماينده مجلس شوراي ملي بود و در تمام مدت نمايندگي خود، حقوقي از مجلس مطالبه نکرد و هنگامي که تصميم گرفت .
12- دکتر مصدق راجع به ايشان و ديگر مسجلين طي نامهاي به اميني، وکيل خود در امور موقوفات، آنان را از محاضر شرع آن دوره معرفي ميکند:
احمدآباد، 15 ديماه 1341، خدمت جناب آقاي نصرتالله اميني وکيل محترم دادگستري
در جواب مرقومهي محترمهي مورخ 14 جاري به استحضار ميرساند که وقفنامهي بيمارستان نجميه در اسل 1347 هجري قمري در محاضر شرع آن زمان، متعلق به مرحوم حاج سيد محمد امام جمعهي طهران، مرحوم شيخ احمد تفرشي و مرحوم شيخ جواد طالقاني تنظيم شده است و اين دفاتر رسمي نبود که اکنون رونوشت مصدق آن را تحصيل نمايم...» (ترکمان، محمد، همان،تهران، 1377 ه.ش، ج 2، ص 280).
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}